نفس مامان لیلا

 خونه مامان بزرگ    شورابیل اردبیل آتاناز طلا  علیسان طلا (_دختر خاله اتاناز ) و علیسان آتاناز و  یاسینا خانوم   ...

  تو آمدی و خدا خواست دخترم باشی و بهترین غزل توی دفترم باشی تو آمدی که بخندی، خدا به من خندید و استخاره زدم و گفت ، دخترم باشی خدا کند که ببینم عروس گلهایی خدا کند که تو باغ صنوبرم باشی تو آمدی که اگر روزگارمان بود تو دست کوچک باران باورم باشی بمان که روی لبت باغ یاس می رقصد بمان گلم که خدا خواست دخترم باشی تو آمدی و خدا خواست از همان اول تمام دلخوشی روز آخرم باشی.......... آتاناز عزیزم با تمام وجودم دوستت دارم. میلاد تو، شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنج های زندگی هم دل بست و هم در میان این روزهای شتاب زده عاشقانه تر زیست . عزیزم ...

سلام نازنین مامان..... بهت تبریک میگم تو این ماه صاحب یه زندایی و یه زنعموی خوشگل شدی  امیدوارم بتونی باهاشون صمیمی بشی و با شناختی که تقریبا ازشون دارم مطمعنم اینطوری میشه . دایی رضا و زندایی هانیه ارزو میکنم خوشبخت بشین. عمو ایواز و زنعمو آیسان امیدوارم سالهای سال زیر سایه خدا یه زندگی آروم و خوب داشته باشین زنعمو جونم عمو ایواز من ، خیلی واسم عزیزه و حتی میتونم بگم بیشتر از بابا و مامانم دوسش دارم البته شما هم واسم عزیزین ....... ...