عزیزم اون روز که قرار بود بیام دنبالت اگه بدونی با چه استرسی اومدم پیشت البته ناگفته نماند که شما این استرس بوجود اورده بودی بس که عجله میکردی خلاصه با اینکه اجازه ندارم سواره اتوبوس بشم بخاطر تو نازگلم با سواری اومدم بعد که به تو رسیدم احساس کردم دنیا با تمام نعمش ماله منه وای که چه حالی پیدا میکنم وقتی تو رو میبینم . ... هیچکس نمیتونه این حال من بفهمه ساعت ٧ شب تو رو برداشتم رفتیم خونه لاله جون و از شانس شما اونا هم مهمون داشتن که تو کلی خوشحال شدی البته فیلمهای دوران بچه گیت که به ما نشون دادی همه ناراحت شدن مخصوصا پسر خاله مجید که کلی گریه کرد بعدش هم چون همه ناراحت شدیم تصمیم گرفتیم بریم لاله پارک تا یه حالی عوض کنیم که اونجا شما دخ...